عقاید یک فرد بیخیال



بعد دوروز میخوام برم ملاقاتش(دوستمو میگم، پیرو پست قبل)، خدا بخیر کنه

البته اینطور که خودش میگفت، مامانشو(خالم) دک کرده که من دوباره برم پیشش، واقعا اونجا بهتر از خونمونه، هنوز دسته جدید نخریدم، مامانا که نه بهتره بگم خواهرا مثه همن

+مامان فدات شم، ببخشید


اینایی که با موبایل بهشون زنگ می زنی و یهو قطع می شه وسطش، بعد دوباره زنگ می زنی می بینی اشغاله، می فهمی اونداره تو رو می گیره، بعد یه کم صبر می کنی اون زنگ بزنه هیچ خبری نمی شه، می فهمی اون زنگ زده دیده اشغاله فهمیده تو داری زنگ می زنی، صبر کرده تو زنگ بزنی

ادامه مطلب

امروز بعد دو ماه باز عشقم اومد بوتیک (منحرف نشین این فرق میکنه) یه پسر تقریبا تو سنای خودم سالی دو سه بار میاد بوتیک حالا خودش عشق نیستا اونی که همراهشه

یه دختر 5 ساله تپلی خوشگل، اولین سالی که اومد تو مغازه دل منو برد. انقدر قشنگه که حد نداره

تا اومدن میخواستم برم ماچش کنم. با داداشش دست دادم و رو بهش گفتم: ببینم حال عسل خانوم ما چطوره؟

عسل اونموقع تازه متوجهم شد و دوید سمتم. محکم بغلش کردم و گذاشتمش روی میز یذره چاق تر شده بود سخت میشد بلندش کرد. عسلو از دخترای فامیل حتی ساحل بیشتر دوست داشتم

لپشو کشیدم و گفتم خب عسل خانوم ما چند سالش شده

ادامه مطلب

و من الان تو خونه زندونیم://

دیشب ساعتای 3 و نیم بود که برگشتم خونه

حالا میخوام برم بوتیک بعدشم برم پیش پسر خالم(زیاد ازش براتون گفتم دیگه تقریبا ازش میدونین)

حاضر شدم.خواستم برم که مامان اومد سمتم نگاهی بهم انداخت و گفت: کجا میری؟

من: بوتیک:/

مامان: این وقت شب؟

ــ مامان من همیشه 6 میرفتم 11 برمیگشتم بعد الان میگی این وقت شب

+ کی برمیگردی؟

ــ شاید برنگردم

+ یعنی چی که برنمیگردی. سه نقطه میخوای دقم بدی هان؟؟

ــ نه نه مامان ببخشید. میخواستم برم پیش h واسه همین شاید برنگشتم

+ خودم با h حرف میزنم تو زود بیا خونه

ــ اصلا نمیرم

برگشتم تو اتاقم://

 

نمیدونم چرا امروز اینجوری شده. حالا اینا همه به کنار از صب همش داره بهم میرسه (رسیدن که چه عرض کنم) همش چای سبز و اسفناج و برگ چغندر و آجیل و پرتقال و لیمو و انار به خوردم میده و همه اینا هم واسه ترک اعتیاده:///

فقط یه شب بیخبرش گذاشتم


خدایاااا هستی؟؟ میبینی منو؟؟ میبینی کم آوردم؟؟ دستمو بگیر خداااا. خدایا دیدی تا کی اونجا بودم؟؟ دیدی پسر خالمو مامان بابامو چی؟؟ فامیلامونو؟؟ دوستاشو؟؟ نمیتونم خدا خودت میبینی که نمیتونم

خدایا خواستم امسال نباشم ولی نشد

خدایا میبینی 5 بخوام برم بیرون چقدر باید جواب پس بدم. آره مقصر خودمم ولی نمیتونم خدا دیگه بریدم

بیا بزن تو گوشم و راحتم کن.

آره میدونم میگذره. دلم کسی رو میخواد که آرومم کنه. یکی که مثه دلی باشه نه اصن خود دلی باشه.

 

 

دلی یکی از همکارام یه دختر داره هم اسم تو. یه روز آورده بودش سر کار انقدر شیرین بود مطمئنم وقتی 15 سالش بشه مثه تو مهربون میشه آخه اومد تو اتاق کارم و به آبنباتای توی دستش نگاه کرد. یکیش زرد بود و اونیکی صورتی صورتیشو داد به من مامانش میگفت رنگ صورتیو بیشتر دوس داره ولی صورتی رو داد به من. مثه تو مهربونه. وقتی بغلش کردم و بلندش کردم انگار تو بودی. دلم نمیخواست از خودم جداش کنم.

بیخیال دلی. دلم فقط تو رو میخواد


چه بیهوده تلاش میکنم. برای عادت به بی تو بودن

 

شب که میشه بی هوا دلت میگیره و وقتی به خودت میای میبینی صب شده و چشات خیس اشکه

 

کاش یکی بود که توی روزا دستمو میگرفت و فقط با چند کلمه آرومم میکرد

کاش یکی بود که فقط میبود و دلم خوش به بودنش بود


تنها چیزی که حس میکنم بوی وایتکسه

مادر بنده همینجوریش وسواسه دیگه الان پدرمو در آورده نمیزاره پامو بزارم بیرون تازه بیرون بر چیز میز میاره همشونو با الکل ضد عفونی میکنه دیگه فقط مونده دل و روده مرغم با وایتکس بشوره

تازه نزدیک عیدم که هست دیگه بدتر خانواده ما هم که ماشاالله اصلا این چیزا واسشون مهم نیست عید دیدنی رو حتما میرن 

 

شما در چه حالین؟؟


الان بگم دیشب رفتیم مهمونی کسی میاد جمعمون کنه؟؟؟

نه دیگه. اینجا خبرایی نیست انگار. همونجوری خیابونا شلوغ همونجوری یکی از جاده ها که معروفه به ترافیک ترافیکه. مهمونیمونم جمعیتش زیاد نبود. شاید نزدیک 25 نفر

ولی خدایی خوش گذشت. البته برگشتم مامان چون نمیذاشت برم خودشم نیومده بود تو حموم قرنطینم کرد. یعنی به خانواده خودشم اطمینان نداره


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

پیکاسو هنر آب و آینه داستان عاشقانه طراحی سایت , سئو سایت , بهینه سازی سایت راشل دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. هتل در اصفهان شاپرک خرید آپارتمان خمین مجله پزشکی گَوَن